انتظار
روزها از پی هم، می آیند زمانه سپری می شود و هر روزی که از عمرمان می گذردو یک روز به پایانش نزدیکتر می شویم.همه مان به نوعی انتظار می کشیم وآیا انتظار با مرگ پایان می یابد ؟ آیا وقتی مورد انتظار از راه رسید باز هم منتظر خواهیم ماند ؟ انتظار پدری برای تولد فرزندش ،انتظار مادری برای پسرش که در سفر است،انتظار برای در یافت نامه از یک آشنای قدیمی ،انتظار برای اعلام نتایج کنکور از سوی داوطلبان ،انتظار اعدام از سوی یک مجرم که محکوم به مرگ شده است ،انتظار تحویل سال نو در لحظات قبل از تحویل سال و بیشمار مورد انتظار تلخ و شیرین دیگر از سوی منتظرانش .و سرانجام انتظار ظهور عشق معشوق از سوی عاشق
پس گوش کن٬ دورترين مرغ جهان می خواند... شب سليس است٬ و يکدست٬ وباز...
شمعدانی ها و صدادارترين شاخه فصل٬ ماه را می شنوند...
پلکان جلو ساختمان... در فانوس به دست... و در اسراف نسيم...
گوش کن٬ جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را...
چشم تو زينت تاريکی نيست...
پلک ها را بتکان٬ کفش به پا کن٬ و بيا...
و بيا تا جايی٬ که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد...
و زمان روی کلوخی بنشيند با تو...
و مزامير شب اندام تو را٬ مثل يک قطعه آواز به خود
جذب کند...
پارسايی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
« بهترين چيز رسيدن به نگاهی است که از حادثه عشق٬ تر است... »
پس گوش کن٬ دورترين مرغ جهان می خواند... شب سليس است٬ و يکدست٬ وباز...
شمعدانی ها و صدادارترين شاخه فصل٬ ماه را می شنوند...
پلکان جلو ساختمان... در فانوس به دست... و در اسراف نسيم...
گوش کن٬ جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را...
چشم تو زينت تاريکی نيست...
پلک ها را بتکان٬ کفش به پا کن٬ و بيا...
و بيا تا جايی٬ که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد...
و زمان روی کلوخی بنشيند با تو...
و مزامير شب اندام تو را٬ مثل يک قطعه آواز به خود
جذب کند...
پارسايی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
« بهترين چيز رسيدن به نگاهی است که از حادثه عشق٬ تر است... »
0 Comments:
Post a Comment
<< Home