شعری از اکتاویو پاز
کنار نهر
زنِ کسی میشوید
پاهای سپیدش را
در آب تیرهگون
میان ابرها
ماه میتابد
چنان دورادور
که کس به آن دست نمییابد
چه دلربا، چه کیمیا
شوهرِ کسی میگذرد
در زورقی سپید
بر نهر تیرهگون
خواستم بپرسم از مرد
پیشنهادش چه بود
اما پنهان شد ماه
در پس پشت ابرها
0 Comments:
Post a Comment
<< Home