صفر کیلومتر
جاده ها از دور قدمهای ترا برایم صدا می زنند
و من تمام آنها را به سکه ای سیاه خواهم فروخت
شاید این گونه از اسارت سفر رهایی یابم
وبا آن سکه ترا به ضیافت خورشید فراخواهم خواند
و من تمام آنها را به سکه ای سیاه خواهم فروخت
شاید این گونه از اسارت سفر رهایی یابم
وبا آن سکه ترا به ضیافت خورشید فراخواهم خواند
شاید اینگونه ازتنهایی شب رهایی یابم
روح من اسیر قفس جسم است ودلم دربند توکه در سفری
روح من اسیر قفس جسم است ودلم دربند توکه در سفری
کاش کسی بودتا فاصله ها را از من می خرید
کاش خورشید جاده ها ایندر سوزان نبود
کاش آنکه می گفت :" اندکی صبر سحر نزدیک است." ، امروز اینجا بود
و در کنار جاده ها می نوشت تا رسیدن به سحر: صفر-کیلو متر
کاش خورشید جاده ها ایندر سوزان نبود
کاش آنکه می گفت :" اندکی صبر سحر نزدیک است." ، امروز اینجا بود
و در کنار جاده ها می نوشت تا رسیدن به سحر: صفر-کیلو متر
1 Comments:
akhey dostam :D kheyli ghashang bood...@};- mesle hamishe ...
movafagh bashi @};-
Post a Comment
<< Home