Sunday, December 25, 2005

مالنا

امروز از مالنا نوشتم. فیلمی تحسین برانگیز و دیدنی از جوزپه تورناتوره در مکتب سینمای نوگرای ایتالیا
مالناMalena
نویسنده و کارگردان : جوزپه تورناتوره، بر اساس داستانی از لوچیانو وینچنزونی . مدیر فیلمبرداری : لایوش کولتای . تدوین : ماسیمو کواگلیا . موسیقی : انیو موریکونه . طراح صحنه : فرانچسکو فره گری . بازیگران : مونیکا بلوچی (مالنا اسکوردیا)، جوزپه سولفارو(رناتو آموروسو)، لوچیانو فدریکو(پدر رناتو)، ماتیلده پیانا(مادر رناتو)، پیترو نوتاریانی(پدر مالنا)، گیتانو آزوتیکا(نینو اسکوردیا). محصول ٢٠٠٠ ایتالیا و آمریکا،٩٢ دقیقه
* دهم ژوئیه ١٩٤٠ شهر کاستلکوتو، جزیره سیسیل ،جنوب ایتالیا. رناتو آموروسوی دوازده و نیم ساله،صاحب اولین دوچرخه اش می شود و برای اولین بار چشمش به مالنا اسکوردیا می افتد.مالنا تازه واردی است که همسرش نینو،مردی از اهالی کاستلکوتو، در جبهه شمال افریقا می جنگد و مالنا به تنهایی در خانه پدری شوهرش زندگی می کند.پدر مالنا نیز که معلم زبان لاتین است، برای تنها نماندن دخترش در کاستلکوتو اقامت کرده است.رناتو شیفته مالنا می شود و در عا لم خیال خودش و مالنا را در هیات شخصیت های سینمایی چون تارزان و جین، جان وین و کلرتره ور در دلیجان، کلئوپاترا و مار و سامسون ودلیله مجسم می کند
مالنا عمیقا به همسرش نینو وفادار است و از سوی مردان به دلیل دست نیافتنی بودنش هدف شایعات ناپسندی قرار می گیرد.از طرف دیگر زنان شهر نیز که زیبایی مالنا را عاملی تهدید کننده برای بنیان های خانوادگی خود می دانند،زبان هایشان را به کار می اندازند. به زودی هر دو طرف بدون این که مدرکی یافته باشند،بر سر این موضوع به توافق می رسند که مالنا فاسد است.
یک روز خبر می رسد که نینو در جبهه کشته شده و مراسمی برای بزرگداشت او برگزار می شود.مردان شهر،اینک مالنای غمگین را قابل دسترس تر می پندارند و تحت تاثیر تعصب حاکم ،شایعات بالا می گیرد.مستمری شوهر مالنا بارها قطع می شود و یافتن کاری مناسب غیرممکن به نظر می رسد. در همین زمان نامه بی امضایی به دست پدرش می رسد و او را متهم به بی آبرویی می کند. پدر مالنا او را طرد می کند
در بمباران متفقین،پدر مالنا کشته می شود و داغی تازه بر دل مالنا می گذارد.او که تنها و بی کس شده ،تصمیم می گیرد با سروان کادیی ازدواج کند، اما شبی پس از خروج سروان از منزل مالنا، گاسپاره کوزیمانو دندان پزشک شهر راه را بر او می بندد و جنجال به پا می کند. مالنا برای اعاده حیثیت دست به دامان تنها وکیل شهر می شود. مالنا در جریان دادگاه در می یابد که سروان کادیی عازم ماموریتی در شهری دیگر است.مالنا از اتهام ها تبرئه و دندان پزشک متاهل تلویحا متهم به دیوانگی می شود. وکیل شیاد پس از محاکمه به منزل مالنا رفته و در ازای دستمزد به او تعدی می کند.
مالنا که بی کار،بی پول و بی پناه شده، ناچار پیشنهاد آنتونیوی پا انداز را می پذیرد و به خودفروشی روی می آورد. شهر توسط آلمانی ها اشغال شده و مالنا به ناچار با آنها طرح دوستی می ریزد،اما با پایان جنگ، متفقین پیروزمندانه وارد شهر می شوند. زنان که موقعیت را برای انتقام جویی مناسب یافته اند، پس از مضروب کردن مالنا موهایش را قیچی می کنند. مالنا شهر را به مقصد مسینا ترک می کند و رناتو خاموش او را بدرقه می کند
یک روز اتوبوسی نینو را به شهر می آورد و روشن می شود که خبر مرگ او حقیقت نداشته، بلکه مدتی به مالاریا مبتلا و اسیر شده و یک دستش نیز قطع شده است.هیچ کس جرات گفتن حقیقت را به نینو ندارد. رناتو واقعیت را در نامه ای به نینو بازگو می کند و نینو راهی مسینا می شود. یک سال بعد، نینو که مالنا را یافته وارد شهر می شود،اهالی ابتدا حیرت می کنند ،اما به زودی زنان شهر به پذیرش مجدد او رضایت می دهند.رناتو نیز که سرانجام موفق شده با مالنا صحبت کند، با آرزوی خوشبختی از او جدا می شود

0 Comments:

Post a Comment

<< Home